-
چهارشنبه, ۵ مهر ۱۴۰۲
-
۱۱۳۲
به نام خدا، به قلم عبدالرضا زرگری | می گویند در قدیم الایام، تاجری سرشناسی، غلام زرنگی داشت و به هیچ وجه حاضر نبود آن را بفروشد! می گفتند چرا به این غلام دل بسته ای؟ می گفت: به خاطر این که هوش بالایی دارد، مثلاً در میهمانی ها، هر کسی که تشنه باشد، او سریعاً تشخیص می دهد!
پیش غلام رفتند و از او پرسیدند: خوب، تو چطور متوجه تشنه بودن میهمان می شوی؟ لبخندی زد و گفت: «خیلی راحت، هر کس تشنه باشد، خودش بلند می شود و کنار چاه رفته و از مشک آب، جرعه ای می نوشد! به همین سادگی...!!»
حال و وضع اسفبار ابومسلم، فوتبال و ورزش و جوانان این دیار، دقیقاً حکایت این داستان فکاهی قدیمی است که هر چه منتظر می مانیم، هیچ کس از مسئولان ورزشی، فوتبالی و ارشد این شهر و استان، گویا اصلاً تشنه و از سر جایش بلند نمی شود! یعنی بی حالی و تنبلی تا این قدر؟! واقعاً نوبر است...
جای تعجب و تأسف بیشتر اینجاست که اولاً مشهد و خراسان رضوی، دومین کلان شهر ایران و استانی فوق العاده استراتژیک و حساس و مرزی است و به خاطر همجواری با افغانستان، پایتخت تولید مواد مخدر جهان (تریاک)، بسیار مستعد برای هرگونه آلودگی جوانان و آینده سازان این خطه ی پهناور به مواد مخدر و روانگردان هاست.
به لسانی دیگر، اگر مسئولان ارشد شهر و استان، برای پرکردن اوقات فراغت نوجوانان و جوانان این خطه، برای سرگرم کردن آنان با تفریحات سالم و تخلیه ی هیجانات و شور جوانی آنها با استفاده از پتانسیل والای ورزش و در رأس آن، رشته ی پرمخاطب و هیجان انگیز «فوتبال»، فکری اساسی و هزینه ای نکنند؛
خدای نکرده باید صدها و بلکه هزاران بار بیشتر، برای جبران صدمات ناشی از گرفتار شدن نیروی مولد کار و جوان و سرمایه های گرانقدر اجتماعی این مرز و بوم به این بلای خانمان سوز و رهایی از تبعات منفی آن بویژه بر بنیان خانواده ها، هزینه کنند.
جالب آن که مطالبه ی ورزش و فوتبال و ابومسلم از مسئولان این قلمروی قهرمان پرور و ورزش دوست، شده حکایت شترمرغ که گاهی شتر می شوند و گاهی مرغ و گاهی هم هر دو! که از یکی پرسیدند: هندوانه بیشتر دوست داری یا خربزه؟ گفت هردوانه!
هرگاه مسئولان ارشد شهر و استان مقابل دوربین و میکروفون خبرنگاران ورزشی قرار می گیرند و مخاطب گلایه های جوانان، می گویند که «استانداری و شهرداری که نمی توانند باشگاه داری کنند! ما باید به فکر توسعه ی ورزش همگانی باشیم نه ورزش قهرمانی! و باید بخش خصوصی وارد این گود شود!» و این یعنی ما مرغیم نه شتر...!
اما وقتی که به آنها می گویند: «اگر چنین است، پس چرا خود دولت در پایتخت با در اختیار داشتن دو باشگاه بزرگ و پرطرفدار پرسپولیس و استقلال، باشگاه داری می کند؟!» از پاسخ صحیح طفره رفته و خصوصی شدن عنقریب آنها را یادآور می شوند، در حالی که ۴۴ سال است این بحث به بلندای عمر پیر پروژه ی اتوبان تهران شمال، قدمت دارد و تاکنون، هیچ اتفاقی نیفتاده و از این پس هم نخواهد افتاد! و باز این یعنی ما شتریم نه مرغ...!
یا حتی وقتی به مسئولان مشهدی شهر و استان گفته می شود چرا شهرداری اصفهان و تبریز و بسیاری دیگر از کلان شهرهای ایران، باشگاهداری می کنند و فقط شهرداری مشهد است که نمی تواند در این راستا هزینه کند، بهانه های واهی دیگری می آورند و می گویند: «شورای شهر چنین تکلیفی به ما نکرده و یا ما نمی توانیم به افراد پول بدهیم تا باشگاهداری کنند!» و باز این یعنی این که ما شترمرغیم و نه شتر و نه مرغ...!
جای تأسف آنجاست همین حضرات مسئولانی که کمترین دغدغه برای ارتقای شور و نشاط اجتماعی و سرزندگی، پویایی، بالندگی و سلامت جسمی و روانی نوجوانان و جوانان ارض اقدس توس را ندارند، هر از چند گاهی با آب و تاب و بزک رسانه های منفعل مان، از اجرای طرح های ضربتی پلیس و نیروهای امنیتی برای مبارزه با ناهنجاری های اجتماعی و دستگیری معتادان متجاهر و بازداشت خرده فروش های مواد مخدر و انتقال آنها به کمپ های ترک اعتیاد یا زندان ها خبر می دهند و اسمش را هم می گذارند پاکسازی شهر!
یا مسئولان شهری و اجتماعی و بیشتر در فصل زمستان، مقابل دوربین خبرنگاران قرار گرفته و از لطف بزرگ شهرداری و بهزیستی و نهادهای مربوطه برای راه اندازی فلان تعداد تخت در گرم خانه های شهرداری برای افراد بی خانمان و بی بضاعت، غزل ها می سرایند و تعریف پشت تعریف از خود که حتی ما به فکر گرمابه ی آنها هم بودیم و کم مانده بگویند حتی پشت آنها را هم کیسه می کشیم!
و قس علی هذا، میلیاردها تومان اعتباری که در همین مشهد و خراسان رضوی، سالانه برای فعال سازی مراکز آموزش های فنی و حرفه ای در شهرها و روستاها، اشتغال و کارآفرینی برای زنان بدسرپرست یا بی سرپرست خانوار که همسران آنان بعضاً گرفتار زندان هستند، از سوی دولت و نهادهای خدمات رسان دیگر چون بنیاد برکت آستان قدس رضوی و خیریه های خصوصی و مردمی هزینه می شود و وام هایی که برای احداث کارگاه های کوچک و بزرگ داده می شود!
همچنین اعتبارات هنگفتی که برای ساماندهی متکدیان شهری و مدیریت کودکان کار، جلوگیری از مهاجرت روستائیان به شهرها، رفع عوارض مشکلات متعدد حاشیه نشینی و حتی نگرانی از فرار مغزها و دارندگان رتبه های تک رقمی کنکور و دانش آموزان مدال آور المپیادها به خارج از کشور و در کل خروج جوانان نخبه، پزشکان، ورزشکاران مدال آور و هنرمندان شاخص و... و خلاصه چه و چه اختصاص می یابد؛
همه ی این هزینه کردها برای آن است تا بتوانند بخش اعظمی از آسیب ها اجتماعی و چالش های ناشی از بیکاری قشر جوان و نیروی کار این سرزمین مملو از ثروت های خدادادی بیکران و هجوم جمعیت و نفوس رو به تزاید به زیر خط فقر و زیر چتر سرپرستی نهادهای خیریه و کمک رسان چون کمیته ی امداد و بهزیستی و خیریه های دولتی و خصوصی را بکاهند!
حال آن همه بودجه ها و هزینه های میلیاردی دیگری که برای مبارزه با فهرست بلندبالای ناهنجاری های اجتماعی ریز و درشت دیگر در رو و زیر پوست شهر خرج می شود، همه بماند که سرقت و دزدی در صدر آنهاست.
از مبارزه با سارقان و لات ها و برهم زنندگان آرامش محلات و مظاهر بارز آن از جمله سرقت گوشی، کیف قاپی و سرقت خودرو و لوازم منازل گرفته تا پایین ترین سطح آن که مبارزه با استعمال دخانیات و رواج سیگار در نوجوانان و جوانان کم سن و سال دختر و پسر و آلوده شدن مدارس و دبیرستان ها و... و ایضاً ممنوع ساختن استعمال قلیان در کافه سراهای شهر و ییلاقات غربی مشهد است.
خوب، القصه... یکی نیست به این عقلای قوم و کبرا و اعاظم شهر و استان ما بگوید مگر خود همیشه و همه جا نمی گویید: «پیشگیری، همیشه مهمتر و مقدم از درمان است؟!»، خوب، حالا که به این خوبی لالایی بلدید، پس چرا خودتان خوابتان نمی برد و به این اصل و اندرز حکیمانه بی توجهید؟!
خدا می داند اگر موضوع همگانی شدن روحیه ی ورزش و تحرک و فرهنگ سازی در این زمینه بویژه برای خانواده ها، نوجوانان و جوانان در کل کشور بویژه در استان های مرزی و خاصه در استان فوق العاده مهم و حساس و زائر پذیر خراسان رضوی و کلان شهر مشهد مصفا، تبدیل به یک دغدغه ی مهم و نیاز حیاتی جامعه شود؛
حتی اگر یک دهم این حساسیت و دغدغه ی بجایی که اکنون مسئولان دینی و اجتماعی و سیاسی و انتظامی کشور برای رواج فرهنگ حجاب و عفاف در سطح جامعه بویژه نزد بانوان دارند، نسبت به ارتقای شاخص های سلامت جسمی و نشاط روحی آحاد این جامعه علی الخصوص تعالی رشته های ورزشی و تفریحات سالم و سرگرمی های حلال نوجوانان و جوانان می داشتند، یک هزارم از هزینه کردها برای جبران آسیب ها و ناهنجاری های اجتماعی در شهرها و روستاهای کشور کاسته می شد.
این یعنی چه که متوسط سن مرگ و میر در تهران ۴۷ سال و در مشهد ۴۹ سال است؟! چرا باید بسیاری از جوانان ما هنوز به سن میان سالی نرسیده، به دلایل متعددی از جمله بیماری های قلبی و عروقی و سکته های مغزی از دنیا بروند و خانواده های بسیاری را داغدار کنند؟!
این در حالی است که ایجاد شور و نشاط حاصل از فعالیت های ورزشی و رواج سرگرمی های مفرح اجتماعی در میان خانواده ها، آن قدر ساده، کم هزینه و راحت است که حد و حصری ندارد.
مگر تدارک برگزاری یک راهپیمایی دست جمعی خانوادگی، مسابقه ی بادبادک ها برای کودکان، راه اندازی تورهای تپه و کوهنوردی خانوادگی، مسابقه های دو و میدانی خانوادگی، مسابقات رالی و خودروی خانواده ها، جشن ها و مسابقات همگانی شهری به هر بهانه ی ریز و درشتی از جمله روز پدر و پسرها، پدر و دخترها، همه و همه، چقدر سخت است و تهیه ی ملزومات آن از جمله جوایز و هدایا، چقدر هزینه بر می دارد؟
روش های آزموده شده ای که جزو تجربیات موفقی کشورهاست و سالیان سال در بلاد توسعه یافته، بارها و بارها مورد آزمایش و بهره برداری قرار گرفته و نتایج آن معجزه بخش بوده است.
پس آقایان مسئول در شهر و استان امام مهربانی ها، بیایید تا دیرتر از این نشده، شما را به همان امام حسینی(ع) که همزمان با نزدیک شدن ماه های محرم و صفر و ایام سوگواری و تجلیل از شعائر دینی، به هیئات مذهبی اش و مساجد و حسینیه ها و گروه های جهادی و مذهبی شهر، کمک های مالی معتنابهی می کنید تا تمام خیابان های شهر را سیاه پوش کرده، معابر عمومی مملو از موکب های صلواتی شود و صدای نوحه و عزا در سراسر شهر طنین اندازد؛
به روح بلند همان امام و سالار شهداء قسم، باور کنید که اگر هم سطح این دغدغه و معادل آن بودجه ها و نه بیشتر، برای تعالی و ارتقای شاخص های سلامت جسمی و نشاط روحی و اجتماعی دختران و پسران این سرزمین هزینه کنید - که تجلی بارز آن در عرصه ی ورزش متبلور است - این جهاد سلامت افزایی، بیشتر مرضی صاحب اصلی این دیار یعنی امام مهربانی ها و امام عقلانیت و حکمت، وجود نورانی حضرت امام اباالحسن الرضا علیه السلام، خواهد بود؛ چراکه به فرموده ی ...