... اشک می ریزم و می گویم تا در حافظه تاریخ ورزش شهرم بماند.... :: باشگاه فرهنگی ورزشی ابومسلم خراسان

وبگاه اطلاع رسانی

باشگاه فرهنگی ورزشی ابومسلم خراسان
۱۵ سال یار و همراه رسانه ای هواداران ابومسلمی

... اشک می ریزم و می گویم تا در حافظه تاریخ ورزش شهرم بماند....

  • ۷۴۷
... اشک می ریزم و گفته ها و ناگفته ها را با هم می گویم تا در حافظه تاریخ ورزش شهرم به یادگار بماند... کمر ابومسلم نشکست، بلکه کمرش را شکستند!... بی تفاوتی، بی عدالتی و بی انصافی شکست! اشک می ریزم و خطاب به سردار شهید تهرانی مقدم و مرحوم دهداری و مرحوم اعظم و مرحوم غیاثیان می گویم: خوشا به حال شما که نبودید تا این روز سیاه را بر سیاه جامگان حقیقی ببینید.... از کسانی مویه می کنم که شکستن تدریجی تنه تنومند این درخت کهنسال را پنج سال به چشم خود می دیدند، اما باز دست روی دست گذاشتند تا در برابر طوفان های سهمگین دوست نادان و دشمن آگاه در داخل و خارج از استان، یکه و تنها بماند و تا بشکند!.... از دوستان به ظاهر یار اما رفیق نیمه راهی که به جای بستن بار ابومسلم، بار خود بستند و بی تفاوت از کنار آثار سوء عمل غیرجوانمردانه خود گذشتند! ... اکنون قامت شکسته ابومسلم برای هرگونه عکس یادگاری مسئولان محترم شهر و استان آماده هست! بفرمایید... تعارف نکنید... مگر بی صبرانه منتظر چنین روزی نبودید؟! مسئولان سابق ورزش استان یا همان مدعی العموم های ورزشی و رفقای دانشگاهی شان از همه مقدم ترند چراکه از «سازمان فردوس های شهرداری» جز کفن و دفن اموات کاری بر نمی آید، اما از سازمان عریض و طویل «ورزش و جوانان استان» با 50 هیئت ورزشی خصوصاً هیئت فوتبالش که متولی ورزش این خطه قهرمان پرور هست، خیلی کار بر می آمد که نکرد؛ خیلی کار بود که متأسفانه بسیار دیر انجام شد، تازه همان اندکی هم که به وقوع پیوست، 4 ماه نشده، پس گرفته شد! اکنون مدیران سابق این اداره کل بهتر است به جای عکس گرفتن یادگاری با این تندیس سرافکندگی ورزش استان، به یک سفر عتبات عالیات دیگر اما واقعی بروند، چه بسا قبله گاه عشق، عقوبت زیارت بی موقع آنان را که 6 ماه پیش جرقه سقوط ابومسلم را زد، به کرامتش ببخشاید! نوبت آقایان و مسئولان محترم ورزشی شهرداری مشهد است که در بی تفاوتی نابخردانه یا بی خیالی محض نسبت به آتیه تیم های باشگاهی شهر، زبانزد و رکورددار اول شهرداری های کشورند! 2 میلیارد تومان برای خرید گل آن هم برای 15 روز نوروز خرج می کنند، اما تا 200 هزارتومان پول هر دستگاه اتوبوس اعزامی به ورزشگاه ثامن شاندیز را همان اول نمی گیرند، اتوبوسی اعزام نمی کنند! بسیار خوب، دیگر لازم نیست در پشت نقاب توجیه کننده «ورزش همگانی» از کمک به ابومسلم شانه خالی کنند! حتی دیگر لازم نیست دل شهردار تازه وارد مشهد را هم خالی کنند که مبادا از پول خود همین مردم، خرج ورزش همین مردم کند تا امروزه در انظار هواداران سایر استانها خجل نباشد! البته از کسانی که قرارداد یک میلیارد و دویست میلیون تومانی اسپانسری شرکت قطار شهری را آن هم پس از تبلیغ یک فصل کامل یعنی 22 بازی بر روی پیراهن بازیکنان، یک طرفه ملغی کردند، بماند به جای پرداخت یک میلیارد تومان بدهی خود، همان 200 میلیون تومانی هم که ابتدا پرداخت کرده بودند، با کمال وقاحت مطالبه و درخواست عودت وجه کردند، چنین تجاهل ها و بی خیالی ها دور از انتظار نیست! اعضای محترم شورای اسلامی شهر امام رئوف و منتخبین همین هواداران و شهروندان ورزش دوست هم به این مراسم باشکوه عکسبرداری دعوتند؛ البته با یک دنیا تشکر که تنها خدمتشان به تنها نماینده مطرح و ریشه دار و قدیمی استان و شهرشان در فوتبال کشور، فقط بخشش وام اندک پرداختی 5 سال پیش شان به باشگاه هست که لطف کردند و آن را با تصویب یک مصوبه شجاعانه نگرفتند! خوب است که هنوز، گزیده شعارهای تبلیغاتی شان را هنگام انتخابات قبلی شورای اسلامی شهر در حمایت از ورزش و افزایش شور و نشاط جوانان و ... فراموش نکرده ایم! بسیار خوب... انتخابات بعدی نزدیک است و نوبت جوانان خوش حافظه این شهر هم می شود...آقایان و مسئولان سابق استانداری خراسان رضوی! افتخار گرفتن عکس بعدی با این تنه رنجور و شکسته با شماست! کاش چهار سال پیش، هیچ موقع آن ناپدری ها و نافوتبالی ها، پیکر محتضرگونه ابومسلم را پشت درب استانداری رها نمی کردند و پی کار هتل سازی با پول باشگاه نمی رفتند که اگر به یتیم خانه سپرده می شد، به مراتب بهتر و آبرومندتر اداره و کمک می شد! واقعاً نوبر است این که دو میلیارد تومان 4 سال پیش به باشگاه و نه به یک فرد خاص، کمک بشود تا مشکلات ارث مانده از مدیران قبلی که منصوب دست خود شما بودند را از سر راه تیم بردارد، اما همین که آن زبان بسته از پل تان گذشت، بدهی باشگاه را، بدهی افراد قلمداد کرده، بدتر از همه، به جای 2 میلیارد تومان وامی که در اصل می بایست کمک بلاعوض می بود، اکنون 4 میلیارد تومان با بهره 22 درصد طلب می کنید و شکایت به دادگاه بردید! واقعاً خجالت ندارد؟ بفرمایید عکستان را بگیرید... بسم الله... افتخار عکس بعدی با آقایان نمایندگان محترم استان در مجلس شورای اسلامی است، آن هم عکسی یادگاری خصوصاً با هوادارانی که به جای استقرار و تکریم در دفتر بالا، در یک پارکینگ محقر و مفروش شده ساختمان نمایندگان جا داده شدند و سه ساعت تمام فقط ملتمسانه تقاضای کمک داشتند! راستی حضرات آقایان نمایندگان، اگر یک هزارم آن پیگیری ها و وسواسی که برای پاکی و رفع نجاست کشف رود و تعیین حریم مشهد و این که طرقبه شاندیز آیا جزو مشهد است یا نه؟ و ... به خرج داده شد، اگر برای حل مشکل مالکیتی ساده یک باشگاه ورزشی 50 ساله با دو میلیون هوادار جوان در کل استان به عمل می آمد، خدا و بندگانش را بیشتر خوش نمی آمد؟از مسئولان محترم ورزشی نهاد مقدس آستان قدس هم که مثل همیشه در هیچ زمینه ای از جمله ورزشی گلایه ای نیست! سال ها قرار بر این بوده و هست که همه خدمات مثل بیمه، فقط داخل 350 هکتار شعاع حرم منور به زائران و مجاوران ارائه شود و چون در این حریم مقدس، امکان طرح مباحث ورزشی نیست، پس به خودی خود، احساس تکلیفی هم برای کمک به ورزش استان و شهر وجود ندارد! و اما گروهی که اصلاً برای گرفتن عکس یادگاری با این کهنه زخم اصلاً دعوت نیستند و لیاقت بردن اسم ابومسلم راهم ندارند، نامردانی هستند که هرچند 50 درصد سهام ابومسلم را همچنان در دست دارند، اما امروزه از سقوط ابومسلم و صعود تیم غصبی شان به لیگ برتر، شادمانه در پوست خود نمی گنجند و پیامک تبریک صعودی که به قیمت سقوط ابومسلم تمام شد، به شمار پیامک های رئیس جمهور دولت اعتدال برای همه جا فرستاده می شود؛ چرا که بی شک آه انبوه طلبکاران فوتبالی و غیر فوتبالی ابومسلم در این جمع سیاه پوش که ماحصل بی اعتنایی آنان به پرداخت تعهدات مالی شان به عالم و آدم از بازیکن و مربی گرفته تا خدماتی و آژانس و آشپزخانه و... هست، دامن آنان را خواهد گرفت که بی گمان خدا جای حق نشسته است. همچنین گلایه و مویه از عالی ترین مقام سابق استانش گرفته تا قاضی القضاتش! از مدعیان متعدد و 260 درصدی مالکیت باشگاه که انتقال اسناد مالکیت رسمی شان را به مدیران سابق منوط به دریافت یک میلیارد تومان کردند، در حالی که به گواه اسناد ، 185 میلیون تومان هم هزینه نکرده بودند! و بالاخره تا همه کسانی که در خارج گود و حاشیه فقط لاف دلسوزی می زدند و از شش هزار واحد صنعتی و تولیدی و اقتصادی استان که سرریز بودجه ورزشی آنان همچون فولاد، به کام باشگاه های خارج استان نشست و دریغ از خرجکرد یک هزار تومانی که برای باشگاه مورد ادعایشان هزینه شود! از سیمای آزمند و نه نیازمند استان که برای پخش هر مسابقه، 5 میلیون تومان نابجا طلب می کرد!و اما در خارج از استان، گله اصلی از ساکنان طبقه چهارم وزارت ورزش و جوانان کشور است که بر بلندای سئول پایتخت، نظاره گر همه چیز بودند جز عملکرد فدراسیون لبخند ها و بی مسئولیتی ها و عملکرد کمیته انضباطی غلاظ و شداد (البته نسبت به ما به گونه ای که پرداخت بدهی بارآورده شده مدیران 10 سال پیش را از مدیران فعلی به سمبه پر زور تعلیق مکرر طلب می کرد و می ستاند، کمیته انضباطی ای که بر بدهی های میلیاردی باشگاه های سرخابی پایتخت همیشه چشم می بندد) همچنین هیئت داوران کم لطف (البته باز هم به ما و مهربان به خیلی ها خصوصاً کسانی که آنان را به هتل پنج ستاره می برند) و در نهایت و سرجمع، گلایه از خرد جمعی تمامی اهالی ورزش کشور که جملگی در این داستان راستان، یک چیز را همگی متفق بودند: بی عدالتی و بی انصافی!و در نهایت گلایه از تمام کسانی که بعضاً جای ناجی و خاطی را از روی غفلت و بعضاً تعمدانه به اشتباه گرفتند و سپاس خدمت خیرخواهانه غیر بومی غریب را به حمایت متعصبانه از بومی آشنا را آن گونه که حقش بود، به جا نیاوردند تا جایی که عاقبت دیدیم وعده حضرت حق، حق است و همیشه کفر نعمت، نعمت افزون را از کف بیرون می کند!***و اما چون همه چیز تمام شد و دیگر نایی برای نوشتن نیست و چه بسا خواننده ای هم نباشد، اگر کمی هم طول می کشد، عیب ندارد، اما بهتر است علت این که چرا ابومسلم به این روز افتاد و در تاریخ 19/1/93 به دسته دو سقوط کرد، برای هوادارانی که از پیگیری اخبار 4 سال اخیر باشگاه دور بودند، حکایت آن را با این مثال روشن بیان کنم، شاید در این کلاف سردرگم، سر رشته ای پیدا شده و وجدان های آزاد، حرف چهار ساله را در یک جمله گرفته و خود به قضاوت عادلانه بنشینند که چه شد تا این بلا پس از 5 سال مجدداً بر سر باشگاه نازل شد؟! رهگذری غیر بومی! دست بر قضا از جایی می گذشت که خودرویی در آتش جهل غیرفوتبالی ها می سوخت! مسئولان بومی شهر به التماس از او خواستند برای نجات کودک گرفتار آمده داخل این خودروی مشتعل، سنگ بزرگی را به قصد خیر بر داشته، شیشه را بشکند تا پسرک نجات یابد. در پاسخ به این سئوال که این همه انسان توانمند بومی در شهر و چرا من؟ گفته شد هیچ کس را نه جرأت این کار است و نه توان برداشتن چنین سنگی، اما اگر قدم پیش نهید، به پاس این خدمت، بیست روزه پلاک خودرو را تعویض کرده، همراه با سند آن به شما تحویل خواهیم داد! رهگذر غریب هم با توکل بر خدای خود و کودک، سنگ بسیار بزرگی را برداشت و پس از شکستن شیشه، پسرک را که عن قریب در اغما بود، نجات داد و برای درمان او و خودرو میلیارد ها تومان هزینه کرد! مرور زمان ثابت کرد که تنها تماشاگران و خبرنگاران، لب به تحسین و آغوش به حمایت گشودند و در کمال انصاف و عدالت حکم کردند، اما در کمال تعجب و ناباوری، تقریباً تمام استان بسیج شدند تا کار بسیار بزرگ و خیرخواهانه رهگذر غریب را نادیده انگاشته، صرفاً به جرم شکستن شیشه و غیر بومی بودن!، از هیچ تلنگری از شکایت قضایی گرفته تا هجمه های رسانه ای دریغ نکردند. بالاخره کوفه الرضاست اینجا و پاداش کار خیر را بعضی ها این گونه جفاپیشه می دهند!بگذریم که پس از طرح موضوع در رسانه ها، دهها مالک و مدعی رسمی و شاکی دولتی برای خودرو پیدا شد. استانداری اولین چراغ را روشن کرد. هرچند در ابتدا از این کار جسورانه و خداپسندانه رهگذرغریب، زبان به تحسین گشود و با اختصاص یک وام 2 میلیارد تومانی البته برای نوسازی این خودروی نیم سوخته و نه رفتن به جیب رهگذر موافقت کرد، اما بالاخره سعایت بدخواهان و حسودان کارگر افتاد و سازمان همیاری شهرداریها که پرداخت کننده وام بود، به یکباره سرناسازگاری گذاشت و کل پول را به اضافه بهره 22 درصدی مطالبه کرد!هرچه رهگذر غریب می گفت شما که پس از گذشت 33 ماه، هنوز سند خودرو به نام من منتقل نکرده اید و صراحتاً هم می گویید که من مالک آن نیستم، از طرف دیگر طی این سه سال نه تنها این خودرو درآمد زایی  نداشته، بلکه میلیاردها تومان برای سرپاماندن آن هزینه شده، پس با چه رویی اصل و سود پول را از منی که در واقع «مدیر هزینه کرد» هستم و نه «مالک خودرو» طلب می کنید؟!بگذریم که قرار بود 20 روزه این سند خودرو منتقل شود و نشد. سند خودرویی که مسئولان استانی نه از سر صدقه، بلکه در ازای هزینه کرد میلیاردی رهگذر غریب آن هم برای تعمیر و بازسازی و سرپانگهداشتن همین خودرو، موظف به وفای عهد بودند!سه سال انتظار خبری نشد... تا این که خبرآمد فعلاً از انتقال رسمی سند خبری نیست، اما در عوض پلاک جدیدی را به نام «مسلم خراسان رضوی» ساختیم که مشکل مالکیت را یک بار برای همیشه حل می کند و خیالتان از بابت مالکیت دیگر راحت باشد، اما غصه این قصه کم بود که چشممان به مدعی العموم ورزشی هم باز شد و 4 ماه نگذشته، همین پلاک جدید را هم از روی خودرو به زور برداشتند و در واقع همانی که به وظیفه دادند، مجدد به منت پس گرفتند. صرفاً به آن دلیل که راننده منصوب مدیرکل که از دوستان دانشگاهی وی بود، از کار برکنار شده بود!کاش این قصه پرغصه به همینجا ختم می شد. گل بود و به سبزه هم آراسته شد! در این گیر و دار، مالک ثبتی سند خودرو که علی الظاهر از سینه چاکان این داستان به شمار می رود، حاضر به انتقال سند شد، اما نه با مبلغ 185 میلیون تومانی که خود طبق گفته ها و نه اسناد، خریده بود، بلکه یک میلیارد تومان ناقابل! مطالبه کرد. دیگر مسئولان هم حسب وظیفه قانونی خود در دفاع از خسارت وارده به صاحب خودرو، به اتفاق برای زمین زدن این رهگذر غریب، از هیچ کوششی فروگذار نکرده و هی بر طبل «خاطی غیر بومی» کوبیدند، شاید حامی بومی توانمندی پیدا شود اما هیچ کس حاضر نشد حتی یک ریال هم از جیب خود برای ادامه درمان این کودک رنجور هزینه کند!دردناکتر از همه این بود که پنجاه درصد سهام این خودرو، متعلق به شخصی بود که متأسفانه وفا به عهد نکرد و نیمه راه از خودرو پیاده شد و رفت تا خودروی دیگری بخرد، غافل از این که 50 درصد هزینه های میلیاردی خودرو قانوناً و عرفاً بر ذمه او بود و هست!و بالاخره رهگذر غریب دقیقاً سر چهل ماه یعنی سه سال و چهار ماه، در حالی که هزینه 80 بازی داخل و خارج استانی را بی منت و ادعا صادقانه پرداخت کرده بود، خودرو و آن کودک و عطا و لقا را یک جا باهم به زمین گذاشت و از شهر بی وفایان رفت تا 8 مصاف باقیمانده را خود مشهدی ها اداره کنند که متأسفانه نتوانستند و کاری کردند کارستان دقیقاً مانند اردیبهشت 89 که تیم از لیگ برتر به لیگ دسته یک سقوط کرد!در این میان فقط دو گروه روسفید شدند، یکی انبوه هواداران فهیم و لیدرهای قدرشناس آنها که در سرما و گرما حقیقتاً سنگ تمام گذاشتند و گروه دیگر، رسانه های استان بویژه ایسنا و فارس و شهرآرا و خراسان و مهر علی الخصوص برنامه ورزش استانی شبکه پنج که حقیقتاً دست مریزاد، در این پنج سال همگی برای روشنگری افکار عمومی تلاش بسیار کردند.سخن پایانی آن که به یادگار نوشتم تا اگر کسی سراغ سقوط ابومسلم از لیگ یک به دو را گرفت، بداند چه شد تا ابومسلم به این روز سیاه افتاد، کاری که اگر هوادار دست به قلمی اردیبهشت 89 دلایل سقوط ابومسلم از لیگ برتر به لیگ یک را می نوشت، الان منبع ارزشمندی برای قیاس و واکاوی علل سقوط مجدد ابومسلم در دست داشتیم و کلام آخر شعر پدر آن هوادار خوش ذوق باشد که: چه بگویم که از این غصه دل غم بشکست .... دیدی آخر غم هجران به دل ما بنشست / چه بگویم چه بنالم که همه خوب دانند ... عاقبت شیشه عمر تو را جهل شکست ...
:: لینک کوتاه مطلب :: aboumoslem.ir/post/1676



  • دیگه فایدش چیه
    مسئولان استان همشون خوابن
  • « مرد در شهر نبودی انگار »
    سقوط ابومسلم به لیگ دسته 2 که حاصل درایت ؛ دلسوزی و ... مسئولین استان به ویژه شهرستان مشهد است را ... .
    چه بگویم نتوان گفت غم دل به عیان .
  • کسب سهمیه ی لیگ برتر برای مشهد
    پدیده لیگ برتری شد،تبریک .اما بر دل چه کسی نشست؟همه میدانستند پول داشتن یعنی لیگ برتری شدن.خدا کند از قبال این صعود ورزش استان و فوتبال ما سود کند نه ضرر.با بازیکنان غیر بومی صعود کردیم با غیر بومی ها در لیگ برتر بازی خواهیم کرد و آخرش فقط حسرت برای جوانان و نوجوانان مشهدی خواهد ماند.مربیان مشهدی لایق،بازیکنان مستعد بومی ، مدتهاست جایی در سطح اول فوتبال کشور ندارند .
  • یکبار دیگر دلهای فراوانی شکست

    در پس خوشحالی حضور یک غول میلیاردر از مشهد در لیگ برتر فوتبال ،اندوهی فراوان جامعه فوتبال خراسان را در بر گرفت.

    ابومسلم هم جا پای پیام گذاشت و به خاطرات پیوست.انگارهمین دیروز بود که پیام به لطف تبعیض فدراسیون و کسر امتیاز نیست و نابود شد و دیگر اثری از آن وجود ندارد.حرفهای زیادی است در پس این اتفاقات،اما چه سود که کسی را کک هم نمیگزد!

    ابومسلم هم رفت تا غمی دیگر بر قلبهای هزاران علاقمند قدیمی و جدید فوتبال شهرمان افزون گردد.

    روحش شاد کاظم غیاثیان مردی که از جنس ابومسلم بود.شاید میدانست ابومسلم رفتنی است و اینگونه شد که رفت تا نبیند این تلخیهارا.

    در زمان سقوط پیام با کنایه عنوان کردم مسببان را محاکمه کنید که خیلیها بر من خرده گرفتند!اکنون نیز میگویم مسببان را شناسایی کنید هرچند بر همگان واضح است چه کسانی مقصرند!و آنان را برای همیشه از ورزش استان دور کنید.

    ای کاش مدیرانی ورزشی و استخوان خرد کرده ی فن در این عرصه حاضر میشدند و معیارهای انتخاب بر اساس شایستگی و صداقت میبود نه ...........
  • تاسف باره
    دایی خدابیامرزم یه روزی با کاپیتان این تیم جلیل سرچشمه دوست بود. یاد اونروز ا بخیر...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی